غزل شمارهٔ ۱۱۶۱ – مطربا عیش و نوش از سر گیر
مطربا عیش و نوش از سر گیر یک دو ابریشمک فروتر گیر ننگ بگذار و با حریف بساز جنگ بگذار جام و ساغر گیر لطف گل بین و جرم خار مبین جعد بگشا و مشک و عنبر گیر فربه از...
غزل شمارهٔ ۱۱۴۱ – ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار
ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار بشارتیست ز عمر عزیز روی نگار ز خواب برجهی و روی یار را بینی زهی سعادت و اقبال و دولت بیدار همو گشاید کار و همو بگوید شکر چنان...
غزل شمارهٔ ۱۱۴۲ – درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر
درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر نه رنج اره کشیدی نه زخمههای تبر ور آفتاب نرفتی به پر و پا همه شب جهان چگونه منور شدی بگاه سحر ور آب تلخ نرفتی ز بحر سوی افق...
غزل شمارهٔ ۱۱۴۳ – تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر
تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر تو برگ زرد چرایی به نوبهار نگر درآ به حلقه رندان که مصلحت اینست شراب و شاهد و ساقی بیشمار نگر بدانک عشق جهانی است بیقرار در...
غزل شمارهٔ ۱۱۴۴ – ندا رسید به جانها ز خسرو منصور
ندا رسید به جانها ز خسرو منصور نظر به حلقه مردان چه میکنید از دور چو آفتاب برآمد چه خفتهاند این خلق نه روح عاشق روزست و چشم عاشق نور درون چاه ز خورشید روح...
غزل شمارهٔ ۱۱۴۵ – به من نگر که منم مونس تو اندر گور
به من نگر که منم مونس تو اندر گور در آن شبی که کنی از دکان و خانه عبور سلام من شنوی در لحد خبر شودت که هیچ وقت نبودی ز چشم من مستور منم چو عقل و خرد در درون...