غزل شمارهٔ ۱۱۱۷ – دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار
دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار جان مست گلستان تو آن گاه خار خار هر دم ز پرتو نظر او به سوی دل حوریست بر یمین و نگاریست بر یسار هر صبحدم که دام شب و روز بردریم...
غزل شمارهٔ ۱۱۱۸ – میر شکار من که مرا کردهای شکار
میر شکار من که مرا کردهای شکار بیتو نه عیش دارم و نه خواب و نه قرار دلدار من توی سر بازار من توی این جمله جور بر من مسکین روا مدار ای آنک یار نیست تو را در...
غزل شمارهٔ ۱۱۱۹ – کس بیکسی نماند میدان تو این قدر
کس بیکسی نماند میدان تو این قدر گر با یکی نسازی آید یکی دگر زین خانه گر روم من و خانه تهی کنم آید یکی دگر چو منی یا ز من بتر میراث مانده است جهان از هزار قرن...
غزل شمارهٔ ۱۱۲۰ – مستیم و بیخودیم و جمال تو پرده در
مستیم و بیخودیم و جمال تو پرده در زین پس مباش ماها در ابر و پرده در ما جمع عاشقان تو خوش قد و قامتیم ما را صلای فتنه و شور و هزار شر خورشید تافتست ز روی تو...
غزل شمارهٔ ۱۱۰۲ – عشق را با گفت و با ایما چه کار
عشق را با گفت و با ایما چه کار روح را با صورت اسما چه کار عاشقان گویاند در چوگان یار گوی را با دست و یا با پا چه کار هر کجا چوگانش راند میرود گوی را با پست و...
غزل شمارهٔ ۱۱۰۳ – رفتم آن جا مست و گفتم ای نگار
رفتم آن جا مست و گفتم ای نگار چون مرا دیوانه کردی گوش دار گفت بنگر گوش من در حلقهایست بسته ی آن حلقه شو چون گوشوار زود بردم دست سوی حلقهاش دست بر من زد که...