غزل شمارهٔ ۱۰۸۳ – هله زیرک هله زیرک هله زیرک هله زوتر
هله زیرک هله زیرک هله زیرک هله زوتر هله کز جنبش ساقی بدود باده به سر بر بدود روح پیاده سر گنجینه گشاده رخ چون زهره نهاده غلطی روی قمر بر هله منشین و میاسا بهل...
غزل شمارهٔ ۱۰۸۴ – مه روزه اندرآمد هله ای بت چو شکر
مه روزه اندرآمد هله ای بت چو شکر گه بوسه است تنها نه کنار و چیز دیگر بنشین نظاره میکن ز خورش کناره میکن دو هزار خشک لب بین به کنار حوض کوثر اگر آتش است روزه...
غزل شمارهٔ ۱۰۸۵ – همه صیدها بکردی، هله، میر! بار دیگر
همه صیدها بکردی، هله، میر! بار دیگر سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر همه غوطهها بخوردی، همه کارها بکردی منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر همه نقدها شمردی،...
غزل شمارهٔ ۱۰۸۶ – هله زیرک هله زیرک هله زیرک زوتر
هله زیرک هله زیرک هله زیرک زوتر هله کز جنبش تو کار همه نیکوتر بدوان از پی مردان بنگر از چپ و راست جسته از سنگ ستاره ز قمر مه روتر یک به یک پیش تو آیند چو از جا...
غزل شمارهٔ ۱۰۸۷ – بده آن باده به ما باده به ما اولیتر
بده آن باده به ما باده به ما اولیتر هر چه خواهی بکنی لیک وفا اولیتر سر مردان چه کند خوبتر از سجده تو مسجد عیسی ز جان سقف سما اولیتر یک فسون خوان صنما در دل...
غزل شمارهٔ ۱۰۸۸ – سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر
سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر طبله کالبد آوردهام آخر بنگر بر سر کوی تو پرطبله من بین و بخر شانهها و شبهها و سره روغنها تر شبه من غم تو روغن من مرهم تو...