غزل شمارهٔ ۱۰۶۴ – مطربا در پیش شاهان چون شدستی پرده دار
مطربا در پیش شاهان چون شدستی پرده دار برمدار اندر غزل جز پردههای شاهوار بندگانشان دلخوشان و بندگیشان بینشان خوانهاشان بیخمیر و بادههاشان بیخمار دیده...
غزل شمارهٔ ۱۰۶۵ – یا ربا این لطفها را از لبش پاینده دار
یا ربا این لطفها را از لبش پاینده دار او همه لطفست جمله یا ربش پاینده دار ای بسی حقها که دارد بر شب تاریک ماه ای خدای روز و شب تو بر شبش پاینده دار هست...
غزل شمارهٔ ۱۰۶۶ – مرحبا ای جان باقی پادشاهِ کامیار
مرحبا ای جان باقی پادشاهِ کامیار روحبخش هر قَران و آفتاب هر دیار این جهان و آن جهان هر دو غلام امر تو گر نخواهی برهمش زن ور همیخواهی بدار تابشی از آفتابِ فقر...
غزل شمارهٔ ۱۰۶۷ – سر برآور ای حریف و روی من بین همچو زر
سر برآور ای حریف و روی من بین همچو زر جان سپر کردم ولیکن تیر کم زن بر سپر این جگر از تیرها شد همچو پشت خارپشت رحم کردی عشق تو گر عشق را بودی جگر من رها کردم...
غزل شمارهٔ ۱۰۶۸ – نیشکر باید که بندد پیش آن لبها کمر
نیشکر باید که بندد پیش آن لبها کمر خسروی باید که نوشم زان لب شیرین شکر بلک دریاییست عشق و موج رحمت میزند ابر بفرستد به دوران و به نزدیکان گهر صد سلام و بندگی...
غزل شمارهٔ ۱۰۶۹ – در سماع عاشقان زد فر و تابش بر اثیر
در سماع عاشقان زد فر و تابش بر اثیر گر سماع منکران اندر نگیرد گو مگیر قسمت حقست قومی در میان آفتاب پای کوبانند و قومی در میان زمهریر قسمت حقست قومی در میان آب...