غزل شمارهٔ ۱۰۶۲ – چون نبینم من جمالت صد جهان خود دیده گیر
چون نبینم من جمالت صد جهان خود دیده گیر چون حدیث تو نباشد سر سر بشنیده گیر ای که در خوابت ندیده آدم و ذریتش از کی پرسم وصف حسنت از همه پرسیده گیر چون نباشم در...
غزل شمارهٔ ۱۰۶۳ – عزم رفتن کردهای چون عمر شیرین یاد دار
عزم رفتن کردهای چون عمر شیرین یاد دار کردهای اسب جدایی رغم ما زین یاد دار بر زمین و چرخ روید مر تو را یاران صاف لیک عهدی کردهای با یار پیشین یاد دار کردهام...
غزل شمارهٔ ۱۰۴۳ – مرا اقبال خندانید آخر
مرا اقبال خندانید آخر عنان این سو بگردانید آخر زمانی مرغ دل بربسته پر بود بدادش پر و پرانید آخر زهی باغی که خندانید از فضل بدان ابری که گریانید آخر زهی نصرت که...
غزل شمارهٔ ۱۰۴۴ – به ساقی درنگر در مست منگر
به ساقی درنگر در مست منگر به یوسف درنگر در دست منگر ایا ماهی جان در شست قالب ببین صیاد را در شست منگر بدان اصلی نگر کغاز بودی به فرعی کان کنون پیوست منگر بدان...
غزل شمارهٔ ۱۰۴۵ – بگردان ساقیا آن جام دیگر
بگردان ساقیا آن جام دیگر بده جان مرا آرام دیگر به جان تو که امروزم ببینی که صبرم نیست تا ایام دیگر اگر یک ذره رحمت هست بر من مکن تأخیر تا هنگام دیگر خلاصم ده...
غزل شمارهٔ ۱۰۴۶ – نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر
نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر ولیک از هجر گشتم دم به دم سیر همیبینم رضایت در غم ماست چگونه گردد این بیدل ز غم سیر چه خون آشام و مستسقیست این دل که چشمم...