غزل شمارهٔ ۱۰۰۶ – عشق مرا بر همگان برگزید
عشق مرا بر همگان برگزید آمد و مستانه رخم را گزید شکر کز آن کان زر جعفری روی مرا نادره گازی رسید باد تکبر اگرم در سرست هم ز دم اوست که در من دمید کرد مرا خشم مه...
غزل شمارهٔ ۱۰۰۷ – گفت کسی خواجه سنایی بمرد
گفت کسی خواجه سنایی بمرد مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد قالب خاکی به زمین بازداد روح طبیعی به فلک واسپرد ماه وجودش ز غباری برست آب حیاتش به درآمد ز درد پرتو...
غزل شمارهٔ ۱۰۰۸ – یا من نعماه غیر معدود
یا من نعماه غیر معدود و السعی لدیه غیر مردود قد اکرمنا و قد دعانا کی نعبده و نعم معبود لا یطلب حمدنا لفخر بل یجعلنا بذاک محمود قد بشر باللقاء صدقه من حضرته...
غزل شمارهٔ ۱۰۰۹ – طارت الکتب الکرام من کرام یا عباد
طارت الکتب الکرام من کرام یا عباد ایقظوا من غفله ثم انشروا للاجتهاد جاء نا میزاننا کی نختبر اوزاننا ربنا اصلح شأننا اوجد به عفو یا جواد اضحکوا بعد البکاء نعم...
غزل شمارهٔ ۱۰۱۰ – من رای درا تلالا نوره وسط الفؤاد
من رای درا تلالا نوره وسط الفؤاد بیننا و بینه قبل التجلی الف واد جاء من یحیی الموات و الرمیم و الرفات ایها الاموات قوموا و ابصروا یوم التناد طارت الکتب الکرام...
غزل شمارهٔ ۱۰۱۱ – میر خوبان را دگر منشور خوبی دررسید
میر خوبان را دگر منشور خوبی دررسید در گل و گلزار و نسرین روح دیگر بردمید با ملیحا زاده الرحمن احسانا جدید یا منیرا زاده نور علی نور مزید خوشتر از جان خود چه...