غزل شمارهٔ ۱۰۰۰ – آنچ گل سرخ قبا میکند
آنچ گل سرخ قبا میکند دانم من کان ز کجا میکند بید پیاده که کشیدست صف آنچ گذشتست قضا میکند سوسن با تیغ و سمن با سپر هر یک تکبیر غزا میکند بلبل مسکین که چهها...
غزل شمارهٔ ۱۰۰۱ – آه در آن شمع منور چه بود
آه در آن شمع منور چه بود کآتش زد در دل و دل را ربود ای زده اندر دل من آتشی سوختم ای دوست بیا زود زود صورت دل صورت مخلوق نیست کز رخ دل حسن خدا رو نمود جز شکرش...
غزل شمارهٔ ۱۰۰۲ – چونک کمند تو دلم را کشید
چونک کمند تو دلم را کشید یوسفم از چاه به صحرا دوید آنک چو یوسف به چهم درفکند باز به فریادم هم او رسید چون رسن لطف در این چه فکند چنبره دل گل و نسرین دمید قیصر...
غزل شمارهٔ ۱۰۰۳ – شاخ گلی باغ ز تو سبز و شاد
شاخ گلی باغ ز تو سبز و شاد هست حریف تو در این رقص باد باد چو جبریل و تو چون مریمی عیسی گُلروی از این هر دو زاد رقص شما هر دو کلید بقاست رحمت بسیار بر این رقص...
غزل شمارهٔ ۱۰۰۴ – دوش دل عربده گر با کی بود
دوش دل عربده گر با کی بود مشت کی کردست دو چشمش کبود آن دل پرخواره ز عشق شراب هفت قدح از دگران برفزود مست شد و بر سر کوی اوفتاد دست زنان ناگه خوابش ربود آن عسسی...
غزل شمارهٔ ۹۸۷ – هر که را ذوق دین پدید آید
هر که را ذوق دین پدید آید شهد دنیاش کی لذیذ آید آن چنان عقل را چه خواهی کرد که نگوسار یک نبیذ آید عقل بفروش و جمله حیرت خر که تو را سود از این خرید آید نه از...