غزل شمارهٔ ۹۶۹ – سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد
سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد زعفران لاله را حکایت کرد چون جدا گشت عاشق از معشوق نیمهای خنده بود و نیمی درد سست پایی بمانده بر جایی پاک میکرد از رخ مه گرد دست...
غزل شمارهٔ ۹۷۰ – دیدهها شب فراز باید کرد
دیدهها شب فراز باید کرد روز شد دیده باز باید کرد ترک ما هر طرف که مرکب راند آن طرف ترکتاز باید کرد مطبخ جان به سوی بیسوییست پوز آن سو دراز باید کرد چون چنین...
غزل شمارهٔ ۹۷۱ – عشق تو مست و کف زنانم کرد
عشق تو مست و کف زنانم کرد مستم و بیخودم چه دانم کرد غوره بودم کنون شدم انگور خویشتن را ترش نتانم کرد شکرینست یار حلوایی مشت حلوا در این دهانم کرد تا گشاد او...
غزل شمارهٔ ۹۷۲ – عاشقانی که باخبر میرند
عاشقانی که باخبر میرند پیش معشوق چون شکر میرند از الست آب زندگی خوردند لاجرم شیوه دگر میرند چونک در عاشقی حشر کردند نی چو این مردم حشر میرند از فرشته گذشتهاند...
غزل شمارهٔ ۹۷۳ – صوفیان در دمی دو عید کنند
صوفیان در دمی دو عید کنند عنکبوتان مگس قدید کنند شمعها میزنند خورشیدند تا که ظلمات را شهید کنند باز هر ذره شد چو نفخه صور تا شهید تو را سعید کنند چرخ کهنه به...
غزل شمارهٔ ۹۷۴ – گر تو را بخت یار خواهد بود
گر تو را بخت یار خواهد بود عشق را با تو کار خواهد بود عمر بیعاشقی مدان به حساب کان برون از شمار خواهد بود هر زمانی که میرود بیعشق پیش حق شرمسار خواهد بود هر...