غزل شمارهٔ ۸۰۱ – عشرتی هست در این گوشه غنیمت دارید
عشرتی هست در این گوشه غنیمت دارید دولتی هست حریفان سر دولت خارید چو شکر یک دل و آغشته این شیر شوید که ظریفید و لطیفید و نکومقدارید دانه چیدن چه مروت بود آخر...
غزل شمارهٔ ۸۰۲ – میرسد یوسف مصری همه اقرار دهید
میرسد یوسف مصری همه اقرار دهید میخرامد چو دو صد تنگ شکر بار دهید جان بدان عشق سپارید و همه روح شوید وز پی صدقه از آن رنگ به گلزار دهید جمع رندان و حریفان همه...
غزل شمارهٔ ۸۰۳ – بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد
بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد خوشتر از جان چه بود؟ از سر آن برخیزد بر حصار فلک ار خوبی تو حمله برد از مقیمان فلک بانگ امان برخیزد بگذر از باغ جهان یک سحر...
غزل شمارهٔ ۸۰۴ – صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند
صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند این دل خسته مجروح مرا جان آرند عاشقان نقش خیال تو چو بینند به خواب ای بسا سیل که از دیده گریان آرند خنک آن روز خوشا وقت که در...
غزل شمارهٔ ۸۰۵ – یا رب این بوی که امروز به ما میآید
یا رب این بوی که امروز به ما میآید ز سراپرده اسرار خدا میآید بوستان را کرمش خلعت نو میپوشد خستگان را ز دواخانه دوا میآید در نمازند درختان و به تسبیح طیور...
غزل شمارهٔ ۸۰۶ – یا رب این بوی خوش از روضه جان میآید
یا رب این بوی خوش از روضه جان میآید یا نسیمیست کز آن سوی جهان میآید یا رب این آب حیات از چه وطن میجوشد یا رب این نور صفات از چه مکان میآید عجب این غلغله از...