غزل شمارهٔ ۷۴۷ – ای طربناکان ز مطرب التماس میکنید
ای طربناکان ز مطرب التماس میکنید سوی عشرتها روید و میل بانگ نی کنید شهسوار اسب شادیها شوید ای مقبلان اسب غم را در قدمهای طربها پی کنید زان می صافی ز خم...
غزل شمارهٔ ۷۲۷ – از دلبر ما نشان کی دارد
از دلبر ما نشان کی دارد در خانه مهی نهان کی دارد بی دیده جمال او کی بیند بیرون ز جهان جهان کی دارد آن تیر که جان شکار آنست بنمای که آن کمان کی دارد در هر طرفی...
غزل شمارهٔ ۷۲۸ – دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد
دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد غرق دریاییم و ما را موج دریا میکشد زان چنین خندان و خوش ما جان شیرین میدهیم کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا میکشد خویش...
غزل شمارهٔ ۷۲۹ – اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند
اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند اینک آن رویی که ماه و زهره را حیران کند اینک آن چوگان سلطانی که در میدان روح هر یکی گو را به وحدت سالک میدان کند اینک آن...
غزل شمارهٔ ۷۳۰ – اینک آن مرغان که ایشان بیضهها زرین کنند
اینک آن مرغان که ایشان بیضهها زرین کنند کره تند فلک را هر سحرگه زین کنند چون بتازند آسمان هفتمین میدان شود چون بخسپند آفتاب و ماه را بالین کنند ماهیانی...
غزل شمارهٔ ۷۳۱ – پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود
پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود از شراب لایزالی جان ما مخمور بود ما به بغداد جهان جان اناالحق میزدیم پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود پیش...