غزل شمارهٔ ۵۱۶ – بازرسیدیم ز میخانه مست
بازرسیدیم ز میخانه مست بازرهیدیم ز بالا و پست جمله مستان خوش و رقصان شدند دست زنید ای صنمان دست دست ماهی و دریا همه مستی کنند چونک سر زلف تو افتاده شست زیر و...
غزل شمارهٔ ۵۱۷ – ای ز بگه خاسته سر مست مست
ای ز بگه خاسته سر مست مست مست شرابی و شراب الست عشق رسانید تو را همچو جام از بر ما تا بر خود دست دست بازوی تو قوس خدا یافت یافت تیر تو از چرخ برون جست جست هر...
غزل شمارهٔ ۵۱۸ – نفسی بهوی الحبیب فارت
نفسی بهوی الحبیب فارت لما رات الکوس دارت مدت یدها الی رحیق و النفس بنوره استنارت لما شربته نفس و ترا خفت و تصاعدت و طارت لاقت قمرا اذا تجلی الشمس من الحیا...
غزل شمارهٔ ۵۱۹ – ای دل فرو رو در غمش کالصبر مفتاح الفرج
ای دل فرو رو در غمش کالصبر مفتاح الفرج تا رو نماید مرهمش کالصبر مفتاح الفرج چندان فرو خور اندُهان تا پیشت آید ناگهان کرسی و عرش اعظمش کالصبر مفتاح الفرج خندان...
غزل شمارهٔ ۵۲۰ – ای مبارک ز تو صبوح و صباح
ای مبارک ز تو صبوح و صباح ای مظفر فر از تو قلب و جناح ای شراب طهور از کف حور بر حریفان مجلس تو مباح ای گشاده هزار در بر ما وی بداده به دست ما مفتاح وانمودی هر...
غزل شمارهٔ ۵۲۱ – یا راهبا انظر الی مصباح
یا راهبا انظر الی مصباح متشعشعا و استغن عن اصباح انظر الی راح تناهی لطفه و سبی النهی یا لطفها من راح فالراح نسخ للعقول بنوره کالشمس عزل للنجوم و ماح الجد یسجد...