تبادل نظر تبادل نظر
  • تبادل نظر
  • درباره ما
  • تماس با ما
تیر ۹, ۱۴۰۴
تبادل نظر
تیر ۹, ۱۴۰۴
تبادل نظر تبادل نظر
  • تبادل نظر
  • درباره ما
  • تماس با ما
تبادل نظر
مولانا molana
صفحه اصلی/مولانا/غزل شمارهٔ ۲۴۴۵ – از بامدادان ساغری پر کرد خوش خماره‌ای

غزل شمارهٔ ۲۴۴۵ – از بامدادان ساغری پر کرد خوش خماره‌ای

چاپ
2 بازدید
0 نظر

از بامدادان ساغری پر کرد خوش خماره‌ای

چون فرقدی عرعرقدی شکرلبی مه پاره‌ای

آن نرگس سرمست او و آن طره چون شست او

و آن ساغری در دست او هر چاره بیچاره‌ای

چنگ از شمال و از یمین اندر بر حوران عین

در گلشنی پر یاسمین بر چشمه‌ای فواره‌ای

ای ساقی شیرین صلا جان علی و بوالعلا

بر کف بنه ساغر هلا بر رغم هر غم باره‌ای

چون آفتاب آسمان می‌گرد و جوهر می‌فشان

بر تشنگان و خاکیان در عالم غداره‌ای

ای ساحر و ای ذوفنون ای مایه پنجه جنون

هنگام کار آمد کنون ما هر یکی آن کاره‌ای

چون ساغری پرداختم جامه حیا انداختم

عشقی عجب می‌باختم با غره غراره‌ای

افلاکیان بر آسمان زان بوی باده سرگران

ماه مرا سجده کنان سرمست هر فراره‌ای

انهار باده سو به سو در هر چمن پنجاه جو

بر سنگ زن بشکن سبو بر رغم هر خشم آره‌ای

رحمت به پستی می‌رسد اکسیر هستی می‌رسد

سلطان مستی می‌رسد با لشکر جراره‌ای

خیمه معیشت برکنی آتش به خیمه درزنی

گر از سر بامی کنی در سابقان نظاره‌ای

مستی چو کشتی و عمد هر لحظه کژمژ می‌شود

بر موج‌ها بر می‌زند در قلزمی زخاره‌ای

می‌گویم ای صاحب عمل و ای رسته جانت از علل

چون رستی از حبس اجل بی‌روزن و درساره‌ای

زین عالم تلخ و ترش زین چرخ پیر طفل کش

هم قصه گو و هم خمش هم بنده هم اماره‌ای

گفتا مرا شاه جهان درداد یک ساغر نهان

خود را بدیدم ناگهان در شهر جان سیاره‌ای

پنهان بود بر مرد و زن در رفتن و در آمدن

راه جهان ممتحن از غیرت ستاره‌ای

چون معبرم خیره نگر نی رخنه پیدا و نه در

چون چشمه‌ای برکرده سر بی‌معدنی از خاره‌ای

ای چاشنی شکران درده همان رطل گران

شیرم بده چون مادران بیرون کش از گهواره‌ای

ای ساز و ناز ناکسان حیرت فزای نرگسان

ای خاک را روزی رسان مقصود هر آواره‌ای

زان باده همچون عسس ایمن کن هر دزد و خس

سجده کنانند این نفس هر فکر دل افشاره‌ای

ای جام راح روح جو آسایش مجروح جو

ای ساقی خورشیدرو خون ریز هر استاره‌ای

ای روزی دل‌ها رسان جان کسان و ناکسان

ترکاری و یاغی به سان هموار و ناهمواره‌ای

چون نفخ صوری در صور شورنده حشر و حشر

زنجیر تو چون طوق زر تشریف هر جباره‌ای

بردی ز جان معقول را وین عقل چون معزول را

کردی دماغ گول را از علم تو عیاره‌ای

تا گردن شک می‌زند بر میر و بر بک می‌زند

بر عقل خنبک می‌زند یا بر فن مکاره‌ای

بس کن درآ در انجمن در انخلاق مرد و زن

می‌ساز و صورت می‌شکن در خلوت فخاره‌ای

چون گل سخن گوی و خمش هرگز نباشد روترش

در صدر دل مانند هش بر اوج چون طیاره‌ای

مولانا molana

برچسب ها:

دیوان شمس

هیچ نظر! یکی از اولین.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مجلهدی 1, 1403
۷ فروردین ۱۴۰۵ آیا ماه خونین است ؟
۷ فروردین ۱۴۰۵ آیا ماه خونین است ؟

جریان ماه خونین 7 فروردین 1405 چیست ؟ فروردین ۱۴۰۵ چه اتفاقی میفته به تازگی خبری مبنی بر اینکه در ساعت ۱۳:۳۳ تاریخ هفتم فروردین ماه سال ۱۴۰۵ ماه گرفتگی خاصی...

نقد و بررسیتیر 9, 1404
تریپ
تریپ؛ نقد، بررسی و تجربه خرید

تریپ | نظر کاربران درباره خدمات سفر، هتل و پرواز داخلی و خارجی تریپ از جمله سایت‌هایی‌ست که بلیط هواپیما، قطار، اتوبوس و همچنین رزرو هتل در داخل و خارج از کشور...

تبادل نظر TabadolNazar.ir
معنی و تفسیر غزل 221 حافظ: چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
جواب مرحله ۶٣۶ بازی آمیرزا | تبادل نظر جواب ۱۰۰ درصد درست
کدام خودرو مربوط به کشور کره جنوبی است؟|
غزل شمارهٔ ۳۰۲۷ – نیست عجب صف زده پیش سلیمان پری
آخرین نوشته ها
تریپ
تریپ؛ نقد، بررسی و تجربه خرید
مستر بلیط
مستر بلیط؛ نقد، بررسی و‌ تجربه خرید
فلایتیو
فلایتیو؛ نقد، بررسی و تجربه خرید
سفر مارکت
سفر مارکت؛ نقد، بررسی و تجربه خرید
علی بابا
علی بابا؛ نقد، بررسی و تجربه خرید
درباره ما

یک مجله گفتگو محور

تبادل نظر

کپی برداری از مطلب به هر شکلی آزاد است.

TabadolNazar.ir