تبادل نظر تبادل نظر
  • تبادل نظر
  • کست باکس تبادل نظر
  • درباره ما
  • تماس با ما
مهر ۱۶, ۱۴۰۴
تبادل نظر
مهر ۱۶, ۱۴۰۴
تبادل نظر تبادل نظر
  • تبادل نظر
  • کست باکس تبادل نظر
  • درباره ما
  • تماس با ما
Microphone Icon 🎧 پادکست تبادل نظر: خلاصه کتاب‌های جذاب! ➡️
تبادل نظر
صفحه اصلی/مولانا/غزل شمارهٔ ۱۹۷۱ – از دخول هر غری افسرده‌ای در کار من

غزل شمارهٔ ۱۹۷۱ – از دخول هر غری افسرده‌ای در کار من

چاپ
30 بازدید
0 نظر
مولانا molana

از دخول هر غری افسرده‌ای در کار من

دور بادا وصف نفس آلودشان از یار من

دررمید از ننگ ایشان و خبیثی‌ها و مکر

از وظیفه مدح یارم این دل هشیار من

خاک لعنت بر سر افسوس داری بدرگی

کو کند از خاکساری درهم این هنجار من

ای بریده دست دزدی کو بدزدد حکمتم

و آنگهی دکان بگیرد بر سر بازار من

شرم ناید مر ورا از روی من شرم از کجا

ای حرامش باد هر تعلیم از اسرار من

آن حرامی کز شقاوت تا رود گمره رود

یا رب و ای ذوالجلال از حرمت دلدار من

خاطرش از زیرکی یا آن ضمیرش از صفا

بر فراز عرش رفتی یاد کردی یار من

ای دل مسکین من از شرکت ناکس مرم

زانک این سنت ز نااهلان بود ناچار من

گر غران و ملحدان مر آب و نان را می خورند

خوردن نان هیچ نگذارم پی این عار من

صبر کن تا دررسد یک مژده‌ای زان مه لقا

صبر کن تا رو نماید ابر گوهردار من

صبر آن باشد دلا کز مدح آن بحر صفا

رو نگردانی بلی و بشنوی گفتار من

گیرم از لطف معانی رفت تمییز از جهان

کی رود بوی دل و جان یم دربار من

ور رود از دیگران بو از خدیوم کی رود

از شهنشه شمس دین آن تا ابد تذکار من

کز شراب جان من رویدهمی تبریز در

لاله‌ها و گلبنان بر شیوه رخسار من

ای خداوند این همه غیرت ز رشک سر توست

ای هوای نازنین و شاه بی‌آزار من

من قیاسی کرده‌ام رشک تو را در حق او

لیک اندر رشک تو باطل بود پرگار من

ای شهنشه شمس دین دانم که از چندین حجاب

بشنود بیداریت این لابه‌های زار من

بینش تو بیند این کز پرتو رشک خداست

سنگ‌ها از هر طرف بر سینه سگسار من

از کرم مپسند این را کاین سوار جان من

جز به خرگاهت فرود آید از این رهوار من

ور فروآید به جز خرگاه تو من از خدا

من فنای محض خواهم ای خدایا یار من

دوش دیدم کز هوس صد تخم مار اندر رگی

درفکندم امتحان را تا چه گردد مار من

دیدمش ماری شده او هر زمان در می فزود

من پشیمان گشته‌ام زان صنعت و کردار من

من پشیمان قصد او کردم و او از خشم خود

بر زمین می زد همی دندان پرزهرار من

کاین چنین شاگردکی بدفعل و بدرگ سر کشد

ای خدا ضایع مکن این رنج و این ادرار من

مولانا molana

برچسب ها:

دیوان شمس

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

امتیاز شما: میانگین: ۰/5

هیچ نظر! یکی از اولین.

منطقه داغ

منطقه داغ ریچارد پرستون
تبادل نظر | خلاصه کتاب
منطقه داغ
Loading
00:00 / 14:48

هفت عادت مردمان موثر

هفت عادت مردمان موثر
تبادل نظر | خلاصه کتاب
هفت عادت مردمان موثر
Loading
00:00 / 7:19

چگونه انسان های موفق تربیت کنیم

چگونه انسان های موفق تربیت کنیم
تبادل نظر | خلاصه کتاب
چگونه انسان های موفق تربیت کنیم
Loading
00:00 / 32:00
1 2 3 4 next »
تبادل نظر TabadolNazar.ir
غزل شمارهٔ ۴۶۰ – عاشق آن قند تو جان شکرخای ماست
معنی و تفسیر غزل 117 حافظ: دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
غزل شمارهٔ ۲۳۹ – کرانی ندارد بیابان ما
جواب مرحله 41 بازی آمیرزا
آخرین نوشته ها
چطور مثل یک حرفه‌ای اولویت‌بندی کنیم؟ | روش کاربردی Noemi Kis برای مدیریت کارها
چطور مثل یک حرفه‌ای اولویت‌بندی کنیم؟ | روش کاربردی Noemi Kis برای مدیریت کارها
معنی بی بی لازم
معنی بی بی لازم | یعنی چه؟
لینگانو
لینگانو؛ نقد، بررسی و تجربه کاربران
چگونه با هرکسی صحبت کنیم
خلاصه کتاب چگونه با هرکسی صحبت کنیم نوشته لیل لوندز
چگونه سواد رسانه‌ای می‌تواند سلامت روان کودک شما را حفظ کند
چگونه سواد رسانه‌ای می‌تواند سلامت روان کودک شما را حفظ کند؟

شنیدن همه‌ی اپیزودهای پادکست تبادل نظر رایگان است. اما برای انتشار پادکست در جاهای دیگر باید ایمیل بزنید و اجازه بگیرید.

TabadolNazar.ir