غزل شمارهٔ ۷۲۲ – ما مست شدیم و دل جدا شد
از ما بگریخت تا کجا شد
چون دید که بند عقل بگسست
در حال دلم گریزپا شد
او جای دگر نرفته باشد
او جانب خلوت خدا شد
در خانه مجو که او هواییست
او مرغ هواست و در هوا شد
او باز سپید پادشاه است
پرید، به سوی پادشا شد

گفتوگوها، نقد کتاب و خلاصههای صوتی برای روزهای فکرآور — هر هفته اپیزود جدید.
برای شنیدن اپیزودها و دنبال کردن روی دکمه زیر کلیک کنید.
